۱۳
ایلیای من این آخرین قسمت پست های مربوط به نوروز نود و شش سیزده به در که روز طبیعت امسال مامانی شون بخاطر حضور مادربزرگ باباعلی نمیتونستن از خونه برن بیرون ما هم تصمیم گرفتیم سیزده به در رو کنار اونا تو خونه بگذرونیم البته با توجه به شیطنت های تو و داداش محمد مهدی اینطوری منم راحت تر بودم با اینکه تو حیاط خونه بود و محیط بسته بود دائم باید حواسم بهتون میبود اون روز خیلی بهت خوش گذشت صبح بازی با باباجون و داداش ظهر هم جوجه کباب و آش رشته و بازی با امیرجواد جون ولی عصر که میخواستیم برگردیم تو زمین بازی خوردی زمین و ... این عکس رو یکی دو روز بعد ازت گرفتم ورم پیشونیت خوابیده و زخم بینی...